امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

حسنا

امشب، این منم. زنی که شراب می‌خواهد.

شرابی تلخ که از تلخی‌اش کامم شیرین شود!

عاشق اشک‌های مستانه‌ام...

اشک‌هایی که هر قطره‌اش از ذره ذره وجودم می‌تراود و پره از غم ...

 و چه مزه‌ی شیرینی دارند این اشک‌ها....

هر شب، تنها، یکی یکی پیک‌ها رو سر می‌کشم تا

بی‌خیال دیده‌ها و شنیده‌ها بشم.

امشب هم تب و مستی و شراب و نوش و جوش...

جایت خالی شاهزاده‌ی ماه‌نشین من!

عشق‌بازی و هرزه‌گی می‌خواهم. هرزه‌گرد مرگم.

 

امشب، این منم. زنی که شراب می‌خواهد... شراب مرگ.

«حسنا»

 




Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 55
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 58
بازدید ماه : 1867
بازدید کل : 233661
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ