امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

امشب زنی شراب می خواهد.... شراب مرگ

زندگی...

زندگی غمکده‌ای بیش نبود

بهر ما جز غم و تشویش نبود

به کدام خاطره‌اش خوش باشیم

که کدام خاطره‌اش نیش نبود

از نخل برهنه سایبانی نطلب

از مردم این زمانه یاری نطلب

عزت به قنائت است و خاری به طمع

با عزت خود بساز و خاری نطلب




Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


در ساحلی نشسته بودم. صدایی گفت:بنویس. گفتم قلم ندارم. گفت: استخواانت را قلم کن. گفتم:جوهر ندارم. گفت:خونت را جوهر کن. گفتم: کاغذ ندارم. گفت:پوستت را کاغذ کن. گفتم:چه بنویسم؟! گفت:بنویس "دوستت دارم." . . . پس ای مهربان، دوستت دارم.

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 35
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 38
بازدید ماه : 1847
بازدید کل : 233641
تعداد مطالب : 358
تعداد نظرات : 206
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ